خیلی سال پیش، وقتی هنوز خبری از سوپرمارکت‌های خفن یا نوشابه‌های رنگی نبود، تو دل طبیعت یه راز قل‌قل‌دار پنهون شده بود. توی بعضی جاها، از دل زمین چشمه‌هایی می‌زد بیرون که آبشون قل می‌زد و حباب‌ بالا می‌فرستاد. مردم می‌گفتن این چشمه‌ها جادویی‌ان؛ می‌خوردن، حموم می‌رفتن و باور داشتن که این آب مریضی رو خوب می‌کنه. کسی نمی‌دونست این حباب‌ها یه روز تبدیل می‌شن به یکی از دوست‌داشتنی‌ترین نوشیدنی‌های دنیا.
زمان گذشت تا اینکه یه دانشمند کنجکاو انگلیسی به اسم پریستلی، تو قرن هجدهم، تو آزمایشگاهش با گازها ور می‌رفت. یه روز به خودش گفت اگه طبیعت می‌تونه این آبای حباب‌دار رو بسازه، من چرا نتونم؟ گاز کربنیک رو ریخت تو آب و همون حس خنک و قل‌قل‌دار چشمه‌ها توی لیوانش ظاهر شد. یه کم بعد، یه آدم زرنگ سوئدی به اسم یاکوب شوپ گفت: خب حالا که میشه ساخت، چرا نفروشم؟! این شد که اولین بطری‌های آب گازدار وارد بازار شدن و اسم شوپ برای همیشه تو تاریخ نوشابه‌ها موند.
ولی خب این آب گازدار یه مشکلی داشت؛ بی‌مزه بود! حباب داشت، ولی مزه؟ نه! پس چندتا داروساز و آدم باحال اومدن وسط و گفتن: بیایید بهش شکر بزنیم، لیمو و زنجبیل بریزیم، یه کم طعم‌های عجیب و خاص اضافه کنیم. و اینجا بود که نوشابه‌ی واقعی کم‌کم متولد شد.
یه روز، توی آمریکا، یه داروساز به اسم جان پمبرتون با کلی فرمول و آزمایش، یه نوشیدنی درست کرد که ترکیب برگ کوکا و دونه کولا بود. اسمشو گذاشت کوکاکولا. وقتی مردم امتحانش کردن، طعمش انقدر خاص بود که همه عاشقش شدن. چند سال بعد، یه پسر دیگه به اسم کالب برادهم هم یه نوشابه ساخت به اسم پپسی، که رقیب کوکا شد. از اون روز به بعد، دنیای نوشابه‌ها دو قطبی شد؛ کوکا یا پپسی؟ هر کی طرف یکی بود، مثل انتخاب بین مسی و رونالدو!
نوشابه که یه روزی فقط تو داروخونه‌ها پیدا می‌شد، حالا کم‌کم پاشو از اونجا بیرون گذاشت. راه افتاد تو مغازه‌ها، اومد تو یخچال خونه‌ها، شد بخشی از مهمونی‌های تولد، پیک‌نیک‌ها، کنار فلافل و پیتزا، حتی بعضی وقتا کنار دفتر مشق! با گذشت زمان و پیشرفت تکنولوژی، تولید نوشابه راحت‌تر شد و تبلیغاتش همه جا رو پر کرد. تلویزیون، رادیو، بیلبورد، همه‌ش پر شد از تبلیغ‌های خفن نوشابه‌ای با صحنه‌ی باز شدن در بطری و صدای “فِش‌ش‌ش!” که آدمو قلقلک می‌داد.
حالا نوشابه شده بود یه ستاره. هزار مدل طعم و رنگ و شکل داشت؛ رژیمی، انرژی‌زا، بدون قند، طعم لیمو، طعم آلبالو، حتی نوشابه‌هایی که تو تاریکی می‌درخشیدن! نوشابه دیگه فقط یه نوشیدنی نبود، یه شخصیت داشت. اگه نوشابه یه آدم بود، قطعاً یه پسر پرانرژی و شیطون بود با یه لباس رنگی و یه عالمه جوک تو جیبش، یا یه دختر پرهیجان و خوش‌خنده که با هر قُل‌قُلش دل همه رو شاد می‌کرد.
آره رفیق… نوشابه فقط یه نوشیدنی نیست، اون یه ماجراست. یه رفیق خنک تو روزای داغ، یه همراه بامزه تو لحظه‌های خوش، و یه صدای آشنا که می‌گه: زندگی هنوزم پر از حباب و شیرینیه!

email@domain.com